اونقدر عصبانی ام که می خوام سرمو به دیوار بزنم.
می خوام یه مزاحمو از گذشتم دیلیت کنم.
اونقدر موی دماغم شدی که آرزو می کنم کاش آلزایمر بگیرم و شمارتو از یاد ببرم.
می خوام ۵ سال زندگیم مو پاک کنم.
می خوام بگم لطفا حماقت من رو فراموش کن.
الان یه حسی دارم مثل وقتی که زیادی عرق میخوری وتو دلت آشوب میشه. وقتی نیم ساعت تو
دسشویی سرت تو کاسه توالته و زور میزنی بالا بیاری. وقتی یه حس گه تو فاصله شکمت تا گلوت
میپیچه...من الان اون حالو دارم و تو هم اون حس گهی هستی که داری تو جونم میپیچی.
می خوام بالا بیارمت...تو کاسه توالت...